بندهای غروب؛ فقدان ضمانت اجرایی و خوش‌بینی ناکام

به روایت عطف؛

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم با نزدیک شدن به اکتبر 2025، زمان انقضای قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل، که چارچوب توافق هسته‌ای ایران (برجام) را شکل داده است، فرا می‌رسد. این تاریخ نقطه عطفی برای پایان محدودیت‌های مندرج در قطعنامه و خروج برنامه هسته‌ای ایران از دستور کار شورای امنیت محسوب می‌شود. همچنین، محدودیت‌های مربوط به همکاری‌های هسته‌ای ایران با سایر کشورها و اقلام مرتبط با فناوری هسته‌ای در این تاریخ منقضی خواهد شد.

این بندها، که به عنوان «بندهای غروب» شناخته می‌شوند، از سوی برخی مقامات ایرانی، از جمله محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه پیشین، به عنوان دستاورد دیپلماتیک کلیدی در رفع تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران معرفی شده‌اند.

با نزدیک شدن به موعد انقضای بندهای غروب برجام در اکتبر 2025، همچنان سایه تردید بر تحقق مزایای این توافق سنگینی می‌کند. ناکارآمدی سازوکارهای جبرانی، تهدید مداوم مکانیسم ماشه و فقدان ضمانت‌های اجرایی قوی، نشان‌دهنده چالش‌های عمیقی است که ایران در بهره‌مندی از دستاوردهای این توافق با آن مواجه است. این واقعیت‌ها ضرورت بازنگری در رویکردهای دیپلماتیک و تأکید بر تضمین‌های عملی برای منافع ملی را بیش از پیش برجسته می‌کند.

 

رویایی که به حقیقت نپیوست

با وجود ادعاهای مطرح‌شده درباره دستاوردهای برجام، واقعیت‌های اجرایی این توافق چندان هم مطابق انتظارات نبوده است. از همان ابتدا، طرف‌های غربی، به‌ویژه ایالات متحده، به تعهدات خود پایبند نبودند و منافع اقتصادی ایران از این توافق به حداقل رسید.

خروج یک‌جانبه آمریکا از برجام در سال 2018 و اعمال تحریم‌های جدید، همراه با عدم اقدام مؤثر کشورهای اروپایی برای جبران این نقض تعهد، شرایط را پیچیده‌تر کرد. سازوکار مالی اینستکس، که قرار بود جایگزینی برای رفع موانع مالی ناشی از تحریم‌های آمریکا باشد نیز عملاً ناکارآمد ماند و بیشتر به یک نمایش سیاسی تبدیل شد تا یک راه‌حل عملی.

علاوه بر این، سازوکار موسوم به «مکانیسم ماشه» که در چارچوب حل اختلافات برجام پیش‌بینی شده، به ابزاری برای فشار بر ایران تبدیل شده است. کشورهای اروپایی با تهدید مداوم به فعال‌سازی این مکانیسم، که می‌تواند تحریم‌های شورای امنیت را بازگرداند، عملاً امکان بهره‌مندی کامل ایران از مزایای رفع تحریم‌های قطعنامه 2231 را زیر سؤال برده‌اند. این تهدیدات، همراه با فقدان ضمانت‌های اجرایی قوی برای تعهدات طرف مقابل، نشان‌دهنده شکاف عمیق بین انتظارات و واقعیت‌های برجام است.

دیپلماسی پرریسک

محمدجواد ظریف و تیم دیپلماسی همراهش در کتاب «راز سر به مهر»، سه رویکرد ممکن برای دستیابی به توافق هسته‌ای در سال 1394 را اینگونه تشریح کرده اند:

  1. توافق و اجرای گام‌به‌گام: در این روش، طرف‌ها ابتدا بر گام‌های اولیه توافق می‌کنند، اقدامات متقابل را اجرا می‌کنند و با ایجاد اعتماد تدریجی، به مراحل بعدی می‌پردازند. این روش کم‌ریسک اما زمان‌بر است.
  2. توافق کامل با اجرای تدریجی: طرف‌ها بر تمامی اقدامات لازم برای حل‌وفصل نهایی توافق می‌کنند، اما به دلیل نبود اعتماد کامل، اقدامات را بر اساس یک جدول زمان‌بندی به‌صورت موازی اجرا می‌کنند. این روش نیز کم‌ریسک است و سرعت بیشتری نسبت به روش اول دارد.
  3. توافق و اجرای یک‌مرحله‌ای (برجام): در این روش، پس از حصول توافق، تمامی تعهدات به‌صورت یکجا اجرا می‌شوند. این رویکرد، که در برجام انتخاب شد، پرریسک‌ترین گزینه بود.

ظریف انتخاب روش سوم را به ملاحظات سیاسی و ضرورت رفع یکپارچه تحریم‌ها نسبت داده است. او استدلال می‌کند که رفع بخشی از تحریم‌ها، مانند تحریم‌های نفتی بدون رفع تحریم‌های بانکی یا حمل‌ونقل، عملاً بی‌فایده است. با این حال، این تصمیم ایران را در موقعیتی قرار داد که ابتدا تمام تعهدات خود را اجرا کند و سپس منتظر اقدامات طرف مقابل بماند.

به این رویکرد انتقادات زیادی وارد است زیرا ایران می‌توانست به جای پذیرش رفع حقوقی تحریم‌ها، بر مطالبات ملموس مانند تجارت آزاد نفت و دسترسی به نظام مالی بین‌المللی تأکید کند و هرگونه مانع‌تراشی را به‌عنوان نقض تعهدات طرف مقابل تلقی کند. ایران همچنین می‌توانست رفع تحریم‌ها را به عنوان اقدامی پیش دستانه مطالبه کند و یا اینکه بر اجرای هم زمان تعهدات اصرار بورزد.

ابزاری یک‌طرفه برای فشار بر ایران

سازوکار حل اختلافات (DRM) در برجام، که به تعبیر آمریکا «مکانیسم ماشه» نامیده می‌شود، قرار بود ابزاری برای تضمین بازگشت‌پذیری تعهدات در صورت تخلف هر یک از طرفین باشد. با این حال، این سازوکار عملاً به اهرمی یک‌طرفه برای فشار بر ایران تبدیل شده است.

زمان‌بندی اجرای تعهدات در برجام به‌گونه‌ای بود که ایران ابتدا تعهدات خود را به‌طور کامل اجرا کرد، در حالی که طرف‌های غربی در ادامه  یا عدم اجرای تعهدات خود، از این سازوکار به‌عنوان ابزاری برای تهدید ایران استفاده کردند.

این امر عملاً ایران را در موضع ضعف قرار داد، زیرا فعال‌سازی مکانیسم ماشه پس از اجرای تعهدات ایران، توافقی را که ایران برای آن منتظر اقدامات متقابل بود، به خطر می‌انداخت. بنابراین این مکانیسم نه برای اعتراض همه طرف‌ها بلکه صرفا برای تحت فشار قرار دادن ایران توسط آمریکا و متحدین اروپایی‌اش تدوین شده بود.

فقدان ضمانت اجرایی و خوش‌بینی ناکام

یکی از انتقادات اصلی به دیپلماسی ظریف، نبود ضمانت‌های اجرایی کافی برای تعهدات طرف مقابل بود. ظریف در جلسات شورای راهبردی روابط خارجی ادعا کرده بود که خروج آمریکا از برجام به دلیل هزینه‌های اعتباری بین‌المللی‌اش بعید است و دیگر اعضا نیز از آن تبعیت نخواهند کرد. اما خروج آمریکا در دوره ترامپ و بی‌عملی کشورهای اروپایی نشان داد که این خوش‌بینی بیش از حد بود. این تجربه نشان داد که سازوکارهای پیش‌بینی‌شده در برجام، از جمله مکانیسم بیش از دور اندیشی‌های فنی بر انگاره‌‎های خوشبینانه سیاسی سوار بوده است.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *